وبلاگ تخصصی چهار باغ
وبلاگ مجازی خبرنامه مهدی آباد بهادرانوبلاگ تخصصی چهار باغ
وبلاگ مجازی خبرنامه مهدی آباد بهادرانقصه بر غصه ما
یکی بود یکی نبود توی این محله مون مریضی بود
یه روز از همین روزا مریض مااز درد دل وسروبدن ناله می کرد
همه اهل محل غصه دار هرکدوم برای اون یه کارکرد
یکی رفت گیاه داروئی آورد یکی هم طبیب سنتی آورد
با همه تلاش این مردم خوب دردی از درد مریضه کم نشد
تا یکی اومدوگفت توی محل یه جایی ساخته شده که درداروکم می کنه
یکی هست که دکتره هرکسی دردی داره،درداشو درمون می کنه
همه از شنیدن خبر،خوشحال وشاد مریض رو بردند به جای باسواد
که همیشه وهمه وقت بیداره دکترعزیزی که توی مطب مریض داره
دیگه واسه اینجا کی غصه رازقی داره آخه دکتری داره،طبیب حازقی داره
وقتی که مریضو بردند که یه درمونی بشه دکتره گفت که الان چه موقعشه؟
بیماربیچاه را با تندی رد کرد که بره مگه این مریض دردش حالیشه!!
بیمار خسته باز از آه ونا رفت توی مطب نشست تا نوبتش بشه
تا که نوبت مریض این قصه می شد دکتر هم وقت کارش تموم می شد
همه گفتند بابا این مریض ویکدفعه ببین آخه از درد شدید خورده زمین
ولی دکتر هم دیگه وقت نداره واسه این کارا درآمد نداره
یا کسی سرساعت مریض بشه یا بره یه گوشه ای زود بمیره
قصه غصه ما تکراریه همیشه همین بوده؛سریالیه
کسی نیست که دردی درمون بکنه مشکل درمانگاه محله رو کم بکنه
